راههای طی شده (۳۶)
قرابت انتخابی میان تئوری توطئه و خفقان سیاسی
***
پیشگفتار:
به شهادت معتبرترین مرجع ریشه شناسی لغات در زبان انگلیسی، نخستین استفاده از عبارت تئوری توطئه به ابتدای قرن بیستم باز می گردد.[۱] کارل پوپر در کتاب "جامعه آزاد" خویش (۱۹۵۶) این مفهوم را چنین تعریف کرده: "مشربی است که توضیح یک پدیده اجتماعی را موکول به پرده برداشتن از نفوذ افراد یا گروه هائی که از آن سود برده اند می کند."[۲] دیکشنری انگلیسی آکسفورد نیز این عبارت را اینگونه تعریف می کند: "باور به این که حادثه یا واقعیتی با تبانی و توطئه قبلی، بویژه از طرف سازمانهای مخفی و با اهداف سیاسی و استثماری، اتفاق افتاده است." [۳]
بجاست که به این تعریف تبصرهای نیز بیافزائیم: هنگامی که از توطئه اندیشان دلیل و بیّنه روشن و مکفی می خواهید، می گویند توطئه گران بقدری زیرک و حسابگرند که رد پای خود را زدوده اند و همین عدم وجود مدرک بهترین مدرک بر وقوع توطئه است! اما از آنجا که دروغگو (در این مورد بغایت!) کم حافظه است، بلافاصله ادعا می کنند که اتفاقا دسیسه کاران منویات خویش را با استفاده از آیات و اشارات وعلوم خفیه (و حتی انتشار جزوات "مخفی"!) آشکار کرده اند! توطئه اندیشان با این بهانههای کودکانه و متناقض، خود را از ارائه دلایل محکمه پسند برای مدعایشان معاف می دانند و بجای آن به ضعیفترین نوع استدلال یعنی "تمثیل" و آنهم به صورت دلبخواهی متمسک می شوند تا بخیال خویش پته توطئه را روی آب بیاندازند. مثلا در سخنرانی آقای رائفی پور که از توطئه اندیشان انگشت نمای رسانههای گزینشی ایران هستند می شنویم که صدها موسسه تجاری و آموزشی در جهان "آیسیس" نام دارند. به عقیده ایشان این شرکتهای گوناگون همه ویترینهای فرقه نهان روش پرستش الهه مصر باستان "آیسیس" هستند. می گویند این فدائیان آیسیس از ۵۰۰۰ سال قبل تا کنون در کمین بشریت نشسته اند. از یک طرف آنقدر پنهان اند که تا همین حالا کسی از وجودشان آگاه نبوده و از طرف دیگر برای آنها که چشم "بصیرت" داشته باشند اظهر من الشمس اند! این دیالکتیک کاذب تئوری توطئه است که برای مخاطبان کم تجربه آن جذابیت بسیار دارد. این گویندگان شباهتهائی از قبیل مشترکات لفظی و همانندهای نمادین را برای اثبات مدعایشان کافی می دانند و به سلیقه خویش داخل خطوط قبلا ترسیم شده (چرا که اکثر این دعاوی از غرب می آیند) را نیز به سلیقه خود رنگ آمیزی می کنند و شاخ و برگ ایرانی و اسلامی می دهند.
ماهیت و مظاهر اخیر تئوری توطئه
تاریخ دان برجسته آمریکائی ریچارد هوفستدر در یکی از نخستین مقالاتی که به تفصیل به "تئوری توطئه" پرداخته می گوید: "همه ما قربانیان تاریخیم اما توطئه اندیشان دو بار قربانی آن هستند: قربانی آثار واقعی آن و قربانی عواقب تخیلی آن!" [۴] هوفستدر ریشههای تاریخی این نحوه تفکر را به مدتها قبل از رواج اصطلاح "تئوری توطئه" و درمظاهری مانند سوظن قرون وسطائی نسبت به یهودیان برای پخت نان فطیر با خون پسران مسیحی،[۵] نقش "بانکداران"، "باروت سازان" یا "یسوعیان"[۶] در وقایع مظنون تاریخی، و یا برنامه فراماسونری یا صهیونیسم جهانی برای اشاعه فساد اخلاق جهانی می جوید. مناسبت نگارش مقاله هوفستدر رواج کمونیست هراسی (یا مک کارتیسم) در آمریکای نیمه قرن بیستم بوده، اتهامی که به یُمن رسانههای آزاد سر انجام تشت رسوائیش از بام در افتاد. اما از آن هنگام به بعد نیز گونههای شگفت انگیز و گاه خنده آوری از این نوع تفکر را در غرب شاهد بوده ایم: مثلا این ادعا که فضا نوردان آمریکائیها به کره ماه نرفته اند و همه ماجرا را در یک استودیو فیلم برداری با جلوههای ویژه سر هم بندی کرده اند؛ یا اینکه پل مک کارتنی "بیتل" معروف که هنوز در قید حیات است مک کارتنی واقعی نیست بلکه بدل اوست و مک کارتنی حقیقی در ۱۹۶۶ از دنیا رفته است؛ و یا اینکه الویس پرسیلی خواننده دیگر آمریکائی مرگ خود را صحنه سازی کرده و بنا بر برخی روایات هنوز هم زنده است؛ و یا اینکه جسد تشریح و مومیائ شده یک موجود فضائی که سفینهاش در ۱۹۴۷ در ایالت نیو مکزیکو آمریکا سقوط کرده در یک پایگاه نظامی آمریکائی در منطقهای مشهور به ۵۱ نگهداری می شود.[۷] آخرین نمونه اینگونه مهملات هیجان آور این است که آمریکا یا سازمانهائی که آمریکا را "می گردانند" از قبیل صهیونیسم یا فراماسونری جهانی حمله به برجهای تجارت جهانی نیویورک (که دست بر قضا بشکل نمادهای باستانی ماسونی معماری شده بودند!) را اجرا کردند، و از مدتها قبل از ساختن این دو برج نابودیشان طراحی شده بود. البته برغم بیاعتبار بودن این دعاوی، در مواردی که امر مورد ادعا جدی است، مانند ادعای نفوذ کمونیسم در واشنگتن و دعوی نقش صهیونیسم در تخریب برجهای نیویورک پاسخ مکفی به این دعاوی توطئه اندیشانه داده شده و می شود. در برابر هر ویدئوی اینترنتی که در شواهد بصری و خبری روایت معمول این وقایع تشکیک کرده چندین ویدئوی دیگر در همان اینترنت می یابید که بطلان این دعاوی را با دلایل محکم علمی اثبات می کنند.
نقش توطئه اندیشی ماسونی- اومانیستی- صهیونیستی از سایر تئوری توطئه برجسته تر است. این ادعائی است که در کشورهای آزاد غربی به سبب عدم دلایل کافی به محاق خیالبافیها رانده شده، اما در نظامهای تمامیت گرا که در برهوت تحقیقی و اطلاعاتی سرگردانند هنوز خریدار دارد. در بخش بعدی این مقاله به "قرابتهای انتخابی" میان شیوع توهم توطئه و جوامع بسته خواهم پرداخت.
رشد تئوری توطئه در شرایط جوامع بسته:
یکم: مطلق سازی و مانوی واری تئوری توطئه:
توطئهها در چشم انداز توطئه اندیشان از همه ابعاد معقول و معمول زمان و مکان و فرهنگ و روان در می گذرند و در این طی الارض افسانهای به دورترین زمانها و مکانها می روند و از آنجا سلطه مفروضشان را بر حیات و ممات انسانها اعمال می کنند. شنیده اید که می گویند انگلیسها تخمی را اکنون می کارند و ۵۰۰ سال دیگر درو می کنند! وقتی می پرسید چه تخمی؟ از کجا دانستید که اصلا چنان دانهای وجود داشته، یا چنان برنامه ریزان کیّاسی در صدد کاشتن آنها بوده اند، استدلال را سر و ته می کنند: از نتایج جریانهائی مانند وهابیت، بهائیت، حکومت پهلوی، یا حکومت اسلامی که در جهت منافع مفروض دشمنان بوده اند به علل ابتدائی آنها در پستوهای صهیونی، یا لژهای ماسونی نقب می زنند. برای موجه جلوه دادن چنین استدلال مستبعدی، ناچارند سردمداران اسرار آمیز این توطئهها را صاحبان نبوغ و دوراندیشی فوق بشری – و ضد بشری – تصور کنند، بطوری که حتی هر پیروزی در برابراین دسیسه گران نیز می تواند به حساب عملی شدن بخشی از برنامه اولیه آنها محسوب شود! [۸]
دوم: شهید سازی و صاحب دم نوازی تئوری توطئه
همواره شریف ترین، نجیب ترین، و خوش باورترین مردم قربانیان برنامه ریزان شیطانی توطئه گران معرفی می شوند. آنگاه در این مذبح و مشهد خیالی، با ذکر مصیبت شهیدان مظلوم این دسایس شیطانی، دعوتی برای سوگند تازه شکل می گیرد. منادیان توطئه، به صدای بلند اعلام می کنند که مخاطبان "افشا گری"های ضد صهیونی و ماسونی آنها دیگر فریب انسان خواران و تمدن ستیزان و شیطان پرستان را نخواهند خورد و از این پس برای همیشه از پنجره مشبک و محقر توطئه اندیشی به وقایع دینی، میهنی، و جهانی خواهند نگریست.
ادبیات معاصر ما به انحا گوناگون به این مرض روحی پرداخته. مرحوم ایرج پزشکزاد رمان ماندنی "دائی جان ناپلئون" را به عنوان نمونهای از این نگاه و ثمرات آن برای اذهان سر خورده و در عین حال آرمان گرا بدست می دهد. مرحوم غلامحسین ساعدی در داستان "گاو" آنرا در قالب هراس بیوقفه "مشدی حسن" از "بلوری ها" ترسیم می کند. این گونه هراس بیمار گونه یا پارانویای شخصی است که تالی اجتماعی (و البته گسترده تر و ملایم تر) خود را در اقبال به تئوری توطئه می یابد. بهداشت محیط فکری نیز که در شرایط خفقان سیاسی نامناسب است به شیوع این طرز تفکر کمک می کند.
سوم: نیرو بخشی و نیرو ستانی تئوری توطئه
احساس قدرتی که شنونده و پذیرنده تئوری توطئه می کند دیری نمی پاید. فی الواقع، لحظه چیرگی بر دسیسه مقارن با لحظه بندگی آنست. تئوری توطئه قصهای است برای خواب کردن مردم بیدار، که خود را بصورت هشداری برای بیدار کردن مردم در خواب بزک می کند. آنکه لحظهای قبل تصور می کرد ماهیت خیمه شب بازی را کشف کرده، اینبار شک کند که مبادا آزادی از سر نخهای پیشین خود و جزو برنامهای برای انقیادی تازه است! به عبارت دیگر، هیجان حل معمای توطئه به "هوا" است (به همان معنائی که در بازی "گرگم به هوا" بکار می رود) استعمار بیرونی به استحمار درونی تحویل می شود، و استحمار بسیط درونی به استحمار مرکب تبدیل می شود و همینطور الی ما شا الله. در تالار آینههای توطئه اندیشانه هر تلاش برای برون رفت از پیله توطئه، در خطر آلودگی به لعاب دیگری است که بر گرد همان پیله تنیده شده است.
چهارم: تمامیت گرائی و تبرئه مزاجی تئوری توطئه
تئوری توطئه تمامیت اندیش است. از اینروست که در حکومتهای تمامیت طلب شایع است و اغلب نیز از بالا آغاز می شود. هیتلر از جوانی و در کتاب "نبرد من"[۹] که در زندان مونیخ به اتمام رسانید رئوس اصلی توطئه اندیشی افراطی ضد یهودی خویش را ترسیم نمود و تا لحظه خودکشیاش در سنگر زیر زمینی برلین (هر چند در این هم برخی تئوری توطئهها تشکیک کرده اند!) نیز باور داشت همان دشمنان مرموز به او از پشت خنجر زده اند. محمد رضا شاه پهلوی نیز با همه خود کامگی و خود رائی که در او بود همواره تصور می کرد دشمنان (که همان دوستان و هم پیمانان آمریکائیاش باشند) بدلایل مرموزی او را از اریکه قدرت پائین کشیده رقیب او آقای خمینی را بر کشیده اند. او با این "چرا" ی بیپاسخ از دنیا رفت هنوز هم هستند سلطنت طلبانی که در جستجوی همین نخود سیاه فکری سر گردانند. ایران در سه دهه نیز قربانی گونهای دیگر از تئوری توطئه بوده است. تکیه کلام رهبران تمامیت طلب و قدرتمند رژیم "دستهای پلید" و "آستینهای نامرئی" است که همواره در صدد "بازی دادن" خاص و عام اند و بخصوص در "فتنه" اخیراز استثمار عقل فردی و جمعی مخالفان اعم از نخست وزیر و رئیس مجلس و وزیر و معاون وزیر و وکیل مجلس و وکیل دادگستری و استاد دانشگاه و محقق و فعال و روشنفکر ابائی ندارند! چنین القا می کنند که گذشته و حال و آینده مملکت جولانگاه دسیسه اندیشان نامرئی است. برای اثبات این مدعیات واهی نیز، حال که از اعتراف گرفتن فلّهای مخالفانشان نومید شده اند دوباره به منابع سخیفی مانند جزوه مجعول "پروتکلهای رهبران صهیون" متمسک شده از لابلای صفحات آن شواهد مثالی برای ماهیت جنبش سبز می جویند. اینگونه خود فریبی و دیگر فریبی که در راس هرم قدرت مملکت جای گرفته شده، در قاعده نیز الی ما شاالله تکرار می شود: در کلاسهای درس، در قهوه خانهها و کافی شاپ ها، و در فضاهای مجازی و حقیقی افسانههای مربوط به گامهای آینده توطئه گران دهان به دهان می گردد. در این فضاست که تئوری توطئه با قرائتهای بیپایان باز سازی می شود.
اجازه بفرمائید به قرینه این توطئه اندیشی در سایر نقاط جهان نیز بنگریم. توهم توطئه همچنان که گفتم مختص ما نیست و در سایر نقاط جهان نیز وجود دارد اما مانند سل، یا مالاریا است که در جهان توسعه یافته تحت کنترل و در کشورهای محروم شایع است. تئوری توطئه مانند هیولائی است که از نور می هراسد. هنگامی که تیغ پرسش و انتقاد آخته می شود از حوزه عمومی گریخته به گروهها و فرقههای بیگانه هراس پناه می برد. نمونه آن در غرب توطئه اندیشی نزد فرق افراطی "هویت مسیحی"، کوکلاس کلان، و امثالهم است.[۱۰] این تمایلهای توطئه اندیشانه هنوز هم در برخی نقاط فقیر و سفید نشین آمریکا مانند دامنه کوه آپالاشیا و در برخی ایالات جنوبی آمریکا خریدارانی دارد. در اروپا نیز معمولا شریرانی که به "کله تاس" یا اسکین هد معروفند از نقاط محروم (مانند آلمان شرقی سابق) یا طبقات محروم کشورهای اروپای مرکزی بر می خیزند. در میان دست راستیهای افراطی آمریکائی نیز گونه بدیعی از توطئه اندیشی رایج است. اخیرا نامزد شکست خورده محافظه کار برای ریاست جمهوری آمریکا، خانم میشل باکمن، ادعا کرده است که مسلمانان در کادر سیاسی کاخ سفید رخنه کرده آنرا از درون هدایت می کنند!
صهیونیستهای واقعی (نه خیالی!) در باره شیوع توطئه اندیشی در خاورمیانه چه می گویند
آقای دانیل پایپ، از منتفذترین صهیونیستهای آمریکا و پایه گزار بنیاد دست راستی و صهیونیستی "موسسه مطالعات خاور نزدیک" در واشنگتن است. ایشان در مصاحبهها و مقالات اخیرشان که مبتی بر دو کتاب پر فروششان است [۱۱] ریشهها و انواع توطئه اندیشی در خاور میانه را مورد گفتگو قرار داده اند. شایان توجه است که این مقالات نه برای شرقیان و مسلمانان بلکه خطاب به همفکران ایشان در نشریات دست راستی آمریکا و اسرائیل نگاشته شده اند. آقای پایپ نتایج کاربردی مطالعات خویش را اینگونه خلاصه می کنند: به لحاظ سوق الجیشی بیتفاوتی در برابر استمرار و حتی کمک به تداوم توطئه اندیشی قابل توصیه است چرا که توطئه اندیشی موجب افزایش رعب و هیبت مردم منطقه نسبت به دشمنان حقیقی یا خیالی آنها می شود و به مثابه فلجی که ابتکار عمل را از فرد و گروه می ستاند، توهم توطئه گونهای وجدان کاذب جمعی می سازد که از جمله موثرترین طرق نومید کردن یک ملت نسبت به برنامههای اصلاح طلبان در جوامع خاور میانه است.
سخن آخر
چندی است که اندیشمندان حوزه تاریخ و سیاست ایرانی در مورد خطر توطئه اندیشی هشدار داده اند. چند سال قبل کتاب نفیسی به ویراستاری و مقدمه افشین اشکور کیائی و با مقالات وزینی از دکتر یروند آبراهامیان، دکتر احمد اشرف، ودکتر محمد علی همایون کاتوزیان، تحت عنوان "جستار هائی در باره تئوری توطئه در ایران" منتشر شده که خوانندگان محترم را به ملاحظه و مطالعه آن تشویق می کنم.[۱۲] بیایید اجازه ندهیم با فراموشی این مقالات تحلیلی، شیادان حرفهای عکس مار را جایگزین نام مار کنند.
اجازه می خواهم سه مقاله اخیر "راههای طی شده" در باره توطئه اندیشی را با نقل قولی از کارل مارکس به پایان می برم. او در زمان خویش می گفت مذهب افیون توده هاست. امروز باید گفت: توهم توطئه افیون توده هاست.
راه های طی شده (۳۵) : کمدی مستهجن فقر فرهنگی و شیادی فکری
راه های طی شده (۳۴): که در گنبد ز بی مغزی صدا بسیار می پیچد
منابع:
-----------------------------
1) Conspiracy Theory, 1909 ،نشریه "تاریخ آمریکا"
2) کارل پوپر، جامعه آزاد و دشمنان آن ، 1952
3) Oxford English Dictionary, “conspiracy theory”.
4) Richard Hofstadter, “Paranoid Style in American Politics”, November 1964, Harpers Magazine
5) بد نیست ریشه این تصور بیمار گونه را نیز بداینم. در عید "پسخ" که در آن به اعتقاد یهودیان خداوند نخستین فرزندان قبطیان را کشت اما نخستین فرزندان یهود را زنده نگاه داشت، (داستانی که بصورت مختصر تر و نمادین تر در قران نیز آمده) یهودیان چارپائی را قربانی کرده خون او را روی در خویش بشکل یک ضربدر رسم کردند که فرشته مرگ از فراز خانه های آنان بگذرد و به سراغ آل فرعون برود. نخستین اشاره به اینکه این خون نه به حیوان قربانی شده بلکه به پسری ربوده شده و مسیحی تعلق دارد به قرون 11 و 12 می رسد. این باور ها بعد ها با تهمت هائی از قبیل مسموم کردن منابع آبی و شیوع بیماری های ساری از قبیل طاعون جمع شده آتش یهودی ستیزی و تهمت مسیح کشی را در میان یهودی ستیزان مسیحی تشدید کرد.
6) Banker, munitions makers, Jesuits
7) Roswell, NM.
8) این خیالبافی ها حتی فضیلت بدیع بودن را هم ندارند که بسیار پیچیده تر از آنها را در رمان های تخیلی نویسندگانی مانند آقای اسحاق آسیموف مانند کتب سه گانه "بنیاد" مشاهده می کنیم. این کتاب که به مدت 45 سال (از 1948 تا 1993) نگاشته شده برنده جوایز بیشماری در این سنخ از ادبیات شده است. البته آسیموف در زندگی روزمره خویش عالم و نویسنده معقول و معروف و محترمی بود و هرگز گرد توطئه اندیشی و سوظن نسبت به وجود و اجرای برنامه های چند هزار ساله برای نوع بشر نمی رفت.
Isaac Asimov, The Foundation Trilogy, Science Fiction Book Club, 2004, 609 pages.
9) Adolf Hitler, Mein Kamph, Houghton Mifflin Company, 1998, 694 pages.
10) Kuklas clan (KKK), “Christian Identity” movement.
11) Daniel Pipe, Hidden Hand: Middle East Fears of Conspiracy, Free Press, 1996; Daniel Pipe, Conspiracy: How Paranoid Style Flourishes and Where it Comes From, Free Press, 1997.
12) جستار هائی در باره تئوری توطئه در ایران، یروند آبراهامیان، محمد علی همایون کاتوزیان، احمد اشرف، 1382، نشر نی
نظرات وارده دریادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.