در بخش اول مقاله برخی عوامل عینی تاریخی و سیاسی و اجتماعی موثر در برآمدن داعش مرور شد و فشرده ای از نظرات و عقاید آن ها تشریح گردید. در این قسمت این نظرات مورد ارزیابی اجمالی قرار می گیرد.
شباهت استدلال های خلافتی داعش با استدلال های ولایت فقیه
نقطه محوری در اصول عقاید و گرایش فقهی داعشیها گشودن فصل «جهاد» از ابواب مختلف فقه است. آنها انجام جهاد و تشکیل حکومت اسلامی را «واجب فراموش شده» مسلمانها میخوانند. در دیگر بخش ها اما به نظر نمیرسد آنها تفاوت کیفی با دیگر گرایشات فقهی داشته باشند.
به طرز شگرفی نحوه استدلال آن ها در وجوب حکومت و خلافت اسلامی شبیه نحوه استدلال آیتالله خمینی در کتاب ولایت فقیه در اثبات اصل ولایت فقیه است. از نظر آقای خمینی احکام اسلام برای «اجرا» آمدهاند و برای اجرای آنها باید قدرت و حکومت تشکیل داد. داعشیها نیز همین استدلال محوری را برای ضرورت تشکیل خلافت و دولت اسلامی دارند.
تشابه دیگر:روش شناسی فقهی(فرمالیسم غیر تاریخی و اجبارگرایی دینی)
دو ممیزه مهم و محوری رویکرد فکری-دینی داعشی ها «فرمالیسم» غیرتاریخی و نیز «اجبارگرایی» دینی و حکومتی در متدولوژی و روش شناسی فقهی آن هاست.
آن ها همانند بسیاری از فقهای شیعه و سنی به زمانمند و مکانمند بودن و به عبارتی تاریخی بودن احکام شریعت (در حوزه اجتماعی و اقتصادی و حقوقی و...) معتقد نیستند. این جا محل نزاع جدی نواندیشان دینی با سنتیهاست. نواندیشان معتقد به تاریخی بودن این احکاماند که بنا به تغییر شرایط زمانی میتواند و باید تغییر یابد. نواندیشان دینی با تعابیر مختلف فرم– محتوا، ذاتی– عرضی و... این منظور خود را بیان کردهاند.
لایحه قصاص در ایران که از ابتدای انقلاب دستورالعمل محاکم قضایی قرار گرفت دقیقا و عینا با همان رویکرد فرمالیستی غیرتاریخی نوشته شد. قوانین و دستورالعمل های قطع ید، سنگسار، اجرای حدود شرعی مختلف تماما با نگاهی غیرتاریخی به احکام دینی تدوین و تصویب شدهاند. حتی به یاد داریم که یک وزیر کار در دولتهای نخستین پس از انقلاب(احمد توکلی) معتقد بود «قانون کار» در مورد کارگران باید بر اساس فصل «اجاره» فقه نوشته شود.
خصیصه دوم در کنار فرمالیسم غیرتاریخی، اعتقاد به اجباری بودن رعایت شرع توسط تمام آحاد جامعه است که از سوی حکومت مورد نظارت قرار می گیرد. این دو ممیزه نسبت زیادی با هم دارند ولی این نسبت الزامی و اجباری نیست. یعنی یک رویکرد فقهی میتواند دارای نگاه و رویکرد فرمالیست و غیرتاریخی بوده اما معتقد به اجباری بودن اجرای احکام برای تمام آحاد جامعه و دخالت یا نظارت دولت بر اجرای آن ها نباشد. برخی فقهای سنتی در ایران، عراق، لبنان و... اعتقادی به اجبار در اجرای شریعت برای همگان ندارند.
در ابتدای انقلاب نیز آیتالله طالقانی در مورد حجاب گفت ما حجاب را حتی برای مسلمانان «اعتقادی» میدانیم نه «اجباری»، چه برسد به غیرمسلمانها. آقای خمینی نیز سخن مرحوم طالقانی را بلافاصله تأیید کرد، اما درعمل به گونه دیگری رفتار نمود. تا آنجا که امروزه دشمنستیزی در سیاست خارجی و حجاب در سیاست داخلی به صورت نمادها و گفتارهای برجسته و مشروعیتبخش برای حکومت ایران درآمده است.
در بخشهای مختلفی از فیلمهای داعشی ها اجرای شریعت مورد تأکید و اجرا قرار میگیرد.
نکته مهم اما این جاست که آنها در باب جهاد نیز همین رویکرد فرمالیستی غیرتاریخی را دارند. آنها به سان صدر اسلام به جهاد میپردازند و معتقدند اهل کتاب باید با دولت اسلامی قرارداد ببندند. ایشان کسانی که کفار میپندارندشان در برابر «یا اسلام یا جزیه یا مرگ» قرار میدهند. آنها بسان جنگهای کهن تاریخی که البته در همه حوزههای تمدنی و در حوزه اکثر دینهای بزرگ رواج داشته است؛ جوانان دشمن را میکشند و اموالشان را به غنیمت میگیرند و خانواده ایشان را به اسیری میبرند و حتی به بردگی و کنیزی میفروشند.
اگر در سدههای قبل به دنیا آمده بودیم هیچ تعجبی از اجرای چنین رسم و رسومات رایج و جاری نمیکردیم. اما امروزه از شنیدن آن ها و حتی تصورشان نیز دچار اشمئزاز و وحشت میشویم، همان گونه که از گردن زدن و سر بریدن نیز همین احساس را داریم. امروزه در همان نزدیکیها در عربستان، همین رسم(گردن زنی با شمشیر)رایج است. همان گونه که در سدههای پیش در اکثر حوزههای تمدنی رایج بود. رومیان، ایرانیان و بعدا مسیحیان و مسلمانان و بعدتر انقلابیون (در انقلابهای بزرگی هم چون انقلاب فرانسه نیز با گیوتین گردن میزدند و) بی محابا می کشتند. در برخی ادیان قدیمیتر(مانند آئین یهود) نه تنها حکم جهاد مقدس بلکه حکم «قتل عام» مقدس نیز وجود دارد. مومنان مجاهد در آن ادیان نه تنها سپاهیان دشمن و نه صرفا زن ها و فرزندان آن ها (که بر «کودک شیرخوار»شان به طور جداگانه تصریح میشود) را باید از دم تیغ بگذرانند، بلکه باید چهارپایان و هر موجود زنده ای از ایشان را نیز قتلعام کنند!...
متأسفانه «انسان» دوپا برای رسیدن به آن چه امروزه و با سبک زندگی ای با خشونت کمتر زندگی میکند، تاریخی طولانی را پشت سر گذاشته است.(بگذریم از این که جهان امروز نیز جهان بی خشونتی نیست و آن چه در صربستان و لیبی و عراق و سوریه و ... گذشت و می گذرد و یا همین اواخر در غزه گذشت نمونه هایی معاصر از بی رحمی های همین موجود دوپاست).
شاید آن چه در رفتار داعشیها دیده میشود نمونهای از گذشته تاریخ آدمی است که مقداری دیر به دنیا آمده و در زمانه رسانه و تصویر پرسرعت و پررمز و راز مجازی در برابر دیدگان نگران و وحشت زده ما قرار گرفته است. داعشیها، بنابر دلایلی که برشمرده شد، بیشتر از آنچه دچار «توحش» باشند (که البته هستند چون بسیاری از آنها با مظاهر زندگی امروز آشنایند)، به تعبیر جامعهشناختی دچار «تأخر فرهنگی»اند.(رفتار آن ها شباهت بی مانندی به رفتار تاریخی صفویان و صلیبیانی که اینک فکر می کنند به جنگ شان رفته اند، دارد!).
هم چنین باید به طور جداگانه به تحلیل روانشناختی و جامعه شناختی افراد و تشکل داعشی پرداخت (به خصوص آن هایی که از غرب به سمت آن ها میروند. این عده هر چند پدیده ای قابل توجه و رو به افزایش اند اما در غرب به علت این که مسئله و مشکل جامعه خودشان است روی آن حساسیت ویژه نشان داده شده و اغراق صورت می گیرد).
در حالی که افراد میانسال و گه گاه مسن نیز در میان داعشی ها دیده میشوند، اما اکثر آن ها را جوانان تشکیل میدهند. در میان جوانان داعشی نوعی ایمان راسخ، تصلب و جزمیت همراه با نوعی ماجراجویی در صحنههای مختلف ویدئوهای نمایش داده شده موج میزند.
گمگشتگی هویتی، خسته گی از ظلم و تبعیض، ناامیدی از آینده، عصیان بر توهین و تحقیر و فقر و محرومیت در پشت قطعیت و قاطعیت ایمانی و به سخره گرفتن مرگ در شجاعتی البته متکی به سلاحی مدرن در دست (و نه در زندان یا صحنه اعدام یا در نبردی نابرابر) در برشی انسان شناختی در میان آن ها به وضوح قابل مشاهده است.
پاسخ روحانیون حوزوی به سئوال بنیادی نواندیشان دینی لازمه مقابله با ریشه های فکری داعشی است
در فرازهای پایانی این نوشتار؛ آن چه به عنوان یک نواندیش دینی ایرانی میتوان بر آن توجه و تأکید کرد این است که بین رویکرد «فرمالیستی» غیرتاریخی و «اجبارگرایی» دینی- حکومتی آن ها و نیز تأکیدشان بر حکومت به خاطر و برای اجرای شریعت؛ با بنمایه آن چه در ایران در تئوری ولایت فقیه آیتالله خمینی بیان شده و یا در لایحه قصاص در دستگاه قضایی ایران و یا رفتارهای محاکم قضایی و امنیتی ایران انجام شده و میشود و یا در خیابانها در مواجهه با حجاب در جریان است، شباهتی شگرف و بنیادی وجود دارد.
ولی نصر (فرزند حسین نصر و مشاور شورای سیاست گذاری خارجی آمریکا) در نوشتاری تحقیقی برای این شورا در دوران دولت بوش به دقت تصریح کرده بود که بنیادگرایی افراطی (از نوع القاعدهای) از میان شیعیان برنمیخیزد بلکه ریشه در آموزشهای مدارس عربستان و پاکستان دارد. این نتیجهگیری جدا از ساخت اجتماعی متفاوت جوامع پیشرفتهای چون ایران و لبنان و... نسبت به برخی جوامع دیگر مسلمان نشین؛ یک ریشه فقهی – کلامی نیز دارد.
شیعیان عموما معتقدند جهاد(یا جهاد باصطلاح ابتدایی، برای کشورگشایی و توسعه حکومت دینی) تنها با حضور امام معصوم ممکن است. البته نگارنده با گوشهای خود از صدای جمهوری اسلامی در یکی از روزهای ماه رمضان اوایل دهه هشتاد از قول آیتالله جوادی آملی شنیدم که اگر امام عصر بیاید جهاد خواهد کرد و اسیر و برده هم خواهد گرفت(این مسئله ردپای روشنی در کتب فقهی نیز دارد).
بدین ترتیب میتوان گفت علیرغم مانع و سرعتگیر مهمی چون لزوم حضور امام معصوم برای جهاد پیشرونده و تهاجمی، (که البته در عمل بسیار مهم و بازدارنده است)، اما رویکرد فکری و نظری یکسانی بین داعشیها، فقهای عمده اهل تسنن (که بعضی شان به صورت سیاسی و نه فقهی داعشیها را تکفیر کرده و خوارج خواندند)، و فقهای شیعه؛ در رابطه با فرمالیسم و اجبارگرایی وجود دارد. آنها باب جهاد را گشودند و اجرا کردند و این ها باب حدود و دیات را. البته هر یک در عمل ممکن است خطاهای اجرایی و زیادهرویهایی هم کرده باشند که از نظر همگنان شان نیز زیاد مورد تأیید نباشد(آن گونه که حتی القاعده نیز داعش را تایید نکرد و مورد انکار قرار داد)، اما مسئله از منظر دین شناسی همان نقطه محوری و مرکز ثقل تفکر داعشی است که نمیتواند بدون نقد جدی و بنیادی به فرمالیسم غیرتاریخی و اجبارگرایی، در میان فقها و حوزههای سنی و شیعه آن چنان جدی و بازدارنده و موثر باشد و از بازتولید آنان جلوگیری کند.
بدین ترتیب هر چند بی احتیاطی داعشیها در سر بریدن سبعانه غربیها در برابر دوربین، سرعت اضمحلال آن ها را شدت خواهد بخشید؛ اما ریشههای فکری آن ها در مناطق تحت نفوذشان (ولو اینکه در این مناطق نیز جریانی ضعیف و در اقلیت باشند) و یا در دیگر مناطق مستعد، هم چنان در لایه های زیرین ذهنی هم اندیشان شان به صورت پنهانی باقی خواهد ماند و همواره میتواند در شرایط مساعد دیگری سر برآورد.
در همین جا باید تصریح کرد که تفکر داعشی صدای غالب و اصلی جهان اسلام و هیچ یک از حوزه های علمیه سنتی آن نیست. مسلمانان و رهبران دینی بسیاری از نقاط مختلف جهان به محکوم کردن جنایات داعشی ها در سخنرانی ها و بیانیه های مختلف شان پرداخته اند.(شگفتا که کمترین صدا از حوزه ها و روحانیون ایران به گوش می رسد!). داعشی ها اقلیت بسیار بسیار ناچیزی را در میان مسلمانان تشکیل می دهند. به لحاظ جامعه شناختی نیز هیچ گاه «شدت یک پدیده دلیل دوام آن نیست».
هم چنین باید افزود که مناطقی که هم اکنون تحت حکومت اسلامی خلیفه داعشی هستند نیز هر چند سخت و دشوار و پر هزینه اما تجربه ای نو را می گذرانند که می تواند عبرتی برای آینده باشد تا دیگر هوس اجرای شریعت به شکل داعشی را در اعماق ذهن خود نیز نپرورانند! اما نباید فراموش کرد که انسان ها و نسل ها اهل فراموشی اند و تحت فشار ستم ها و تبعیض ها و ظلم ها و تحقیرهای جدید ممکن است باز هوس قماری تازه کنند. آرزوهای مقدس استعداد زیادی برای بازگشت دارند.
احیای خلافت در فیلم های داعشی ها مستقیما به صدر اسلام نسبت داده می شود و نه خلافت عثمانی که نقطه پایان بر استمرار پر فراز و نشیب خلافت اسلامی بود. جهادگر داعشی شاید به همذات پنداری خود با صحابه رسول و جهادهای صدر اسلام می پردازد بدون آن که گذر قرون طولانی و تغییر مناسبات اجتماعی و حقوقی در کلیه حوزه های تمدنی بشری را ببیند و یا اندکی بیندیشد که اگر رسول به قول خودشان «رحمه للعالمین» که اکثر احکامش امضای احکام زمانه اش بود امروزه روز مبعوث می شد به جای امضای احکام این عصر به اجرای احکام قرون قبل می پرداخت؟ آیات بسیار زیادی از قرآن که به رحمت و بخشش دعوت می کند و برای حتی رسول نیز قائل به سیطره و اجبار در اجرای دین و تحقق ایمانش نیست و سنت دعوت صبورانه و مهربانانه رسول را چگونه می توان با این رویکرد خشن و ویرانگر جمع کرد.
داعشی ها می خواهند زمانه امروز را به رنگ زمان های صدر شکل گیری دین رسول بر گردانند و نه اینکه درون مایه اعتقادی و اخلاقی و جهت گیری های اصلاح گرانه دین اولیه را که در قالب ها ی عصری خود بیان شده و در همان زمان بسیار پیش برنده و راهگشا بوده را به قالب و رنگ متناسب زمان کنونی در آورند و همان روح و جهت گیری را دوباره زنده کنند. این نحوه «اسلام شناسی وارونه داعشی ها» هیچ نسبتی با دین پیام آور مکارم اخلاق و رحمت برای همه گان ندارد. فلسفه هستی شناسی و انسان شناسی و بن مایه و جهت گیری اخلاقی و اجتماعی نهفته در آموزه های پیامبر اسلام و در آیات الاحکام معدودی که در قرآن آمده و در زمانه خود امید به تغییر و گشایش و نجات و رهایی ایجاد می کرد؛ موافقت و نسبتی با دین داعشی که برای عصر خود وحشت و ترس و نفرت و فرار به ارمغان می آورد، ندارد. دراین باب بحث بسیار است.
وظیفه مشترک نواندیشان دینی و اصلاح طلبان حوزوی
یکی از وظایف مشترک نواندیشان دینی و اصلاح طلبان رفرمیست حوزوی درانداختن مباحث درون دینی در باره مباحث یاد شده البته در میان لایه های اجتماعی است که رویاوش بدنبال راه حل جویی برای مسائل روزمره زندگی خود در میان احکام تاریخ مند دینی اند و یا با تعلقات و تعصبات ایمانی به دنبال انجام وظیفه و نقش اجتماعی- سیاسی ای هستند که خداوند بر دوش شان گذاشته است. سال ها پیش صبحی محمصانی نویسنده لبنانی در بخشی از کتاب پژوهشی اش در باره حقوق اسلامی(فلسفه قانونگذاری در اسلام/اسماعیل گلستانی/امیرکبیر/1358) معتقد بود که بسیاری از جوامع اسلامی بدنبال اجرای قوانین شریعت بوده اند اما به تدریج و با پشت سر گذاردن تجاربی عملی در نظام های اداری خود از این مرحله عبور کرده اند. تجربه داعش نشان داد که هر چند به صورت غالب و در مقیاس بررسی جریان های اصلی و بزرگ شاید حرف این نویسنده درست باشد اما این تصور و توهم هم چنان در جهان اسلام زنده است، هر چند بعدا نیز میوه هایی کاملا عین داعش نپرورد...
برای جلوگیری از برآمدن میوه های تلخی چون داعش و نظایر آن شاید اصلاح طلبان حوزوی سنی و شیعه وظیفه سنگین تری نیز نسبت به روشنفکران و نواندیشان دینی بردوش داشته باشند. اما مباحث مربوط به این پرونده بزرگ فکری هم چنان باز می ماند تا حوزه های علمی و روحانیون سنتی به برخی سئوالات جدی در باره روش های اسلامشناسی خود به خصوص در بخشی هایی که در زندان فرمالیسم غیر تاریخی و اجبارگرایی دینی و سیاسی محبوس مانده؛ دوباره بیندیشند و پاسخ های راهگشا ولو رفرمیستی بدهند و یا این چنین راه حل هایی را جستجو کنند. در دست داشتن قدرت در ایران و حفظ آن با پول نفت و زور نظامی – امنیتی؛ آن ها را روئین تن و بی نیاز از این پژوهش و پاسخ گویی نمی کند. موریانه ها در کنار عصای سلیمانی قدر قدرتی آن ها به شدت در رفت و آمدند...
در هر حال؛ رویای بازگشت به دوران طلایی رویایی شگفت و بازتولید شونده است که در شرایطی مملو از شکست و بن بست می تواند به عنوان یک راه حل طلایی؛ عده ای دیگر را وسوسه کند. در این گونه شرایط «راه حل» نجات از همه مشکلات «تحقق اسلام» و «اجرای شریعت» تصور می شود. مشابه فضایی که در قبل از انقلاب در ایران وجود داشت و تصور می شد با حاکم شدن اسلام و اجرای قوانین آن همه مشکلات اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی حل می شود. همین تصور ساده در میان داعشی ها نیز وجود دارد و در آموزش های شان تبلیغ می شود. در قسمتی از فیلم های آن ها نشان داده می شود که دیوان زکات تاسیس شده و یا صحنه های گرفتن پول و گوسفند به عنوان زکات و دادن رسید با مهر حکومت نشان داده می شود. در این فیلم ها تصورات بسیار ابتدایی و ساده و در واقع ساده لوحانه ای از اداره جامعه که قبل از انقلاب در ایران نیز وجود داشت موج می زند. راه حل جویی برای حل همه مشکلات روزمره زندگی از دین (که در نظر نواندیشان دینی از اساس نادرست است) و این که اسلام برای همه معضلات زندگی برنامه و راه حل دارد به ویژه در زمان هایی که مکاتب وراه حل های سیاسی و فکری دیگر شکست می خورند و یا کمرنگ می شوند مانند آن چه در رابطه با ناسیونالیسم عرب پیش آمد و یا سرنوشتی که برخی اندیشه های چپ داشت و ...؛ می تواند به صورت یک رویای نجات بخش در بیاید. این رویا همیشه دم دست بشر است...
داعشی ها در فیلم های شان مستقیم به صدر اسلام می پیوندند و گاه هم به رویای حکومت مسلمان ها در اندلس متصل می شوند(و باز نه حکومت عثمانی)؛ تا شاید باز رنگی مذهبی به جدال شان با صلیبی ها(به موازات صفوی ها) بزنند. در اتصال با خلافت عثمانی ها چندان نمی توان تفسیر مذهبی از جدال ها ارائه داد...
در هر حال «مذهب» داعشی عنصر همیشه قابل بازتولید شدن در اشکالی تازه توسط عده ای هر چند کم شمار اما پر خطر است.
به علاوه؛ تفکر داعشی تنها در سطح جهادی آن نیست که می تواند خطرساز باشد. بلکه این تفکر و رویکرد اسلام شناسی می تواند در حوزه ها دیگر اجتماعی؛ در رابطه با حدود و دیات و قصاص و اجباری کردن اعمالی مانند حجاب و ... نیز به شدت به تنگ و سخت کردن زندگی بشر و ناهموار و دشوار کردن زندگی اجتماعی مردمان بسیاری از جوامع مسلمان نشین منجر شود. این ریشه هم چنان در زیر خاک بسیاری از این جوامع ترو تازه قابل رویش و جوانه زدن است...
بدین ترتیب به نظر می رسد نقد درون دینی و جدی فقهی– کلامی رویکردهای مختلف در مواجهه با متون (قرآن و منابع حدیثی) بسیار مهمتر و ضروریتر از بحثهای نخبهگرایی چون مکانیسم وحی و نحوه گفتار و نوشتار رسول، برای جوامع مسلمان، حتی روشنفکران آنها باشد چه برسد به نیروهای سنتی و رفرمیستشان. سنتیها و رفرمیستهایی که واسط اصلی بحث و گفت و گو با ریشههای فکری القاعدهای و داعشی و هر نوع سلفیگری ولو غیرجهادی هستند که بستر را برای تربیت نیروهای جهادی همراه میکند. در این جاست که علمای شیعه و سنی باید نقدها و پرسشهای نواندیشان دینی چون مجتهد شبستری و فاضل میبدی و صدیقه وسمقی و... را جدی بگیرند.(هر چند برخی راه حل های اثباتی بعضی از این عزیزان هم چون طرح بدیل حقوق بشر به جای این راه های برون رفت سربرآورده در برخی گوشه های جوامع اسلامی بسیار ذهنی و دور از واقع و بالطبع غیر موثر است).
شاید به زبان حال باید گفت سوال مجموعه ما نواندیشان دینی از آن هااین است: رویکردی که در ایران از آن لایحه قصاص بیرون می آید و اجباری بودن حجاب و قدرت و حق ویژه برای ولی فقیه و رویکردی که در عربستان و پاکستان از آن تکفیر و ارتداد شیعیان بیرون میآید؛ چه تفاوتی با افکار و اعمال داعشیها به جز انتخاب باب و فصل متفاوتی از فقه (باب جهاد به جای باب حدود و دیات) توسط آن ها دارد؟ برچسب زنی های مملو از نفرت و خشونت همچون «اسلام آمریکایی»(که هم از ایران شنیده می شود و هم در ادبیات القاعده و داعش) و برچسب های مذهبی مشابهی همچون الحاد و التقاط و فتنه و نظایر آن چه ضرب آهنگی دارد و چه تبعات و پیامدهایی می پرورد؟
دیر و زود داعش به پایان می رسد اما رویکرد فکری و سیاسی و روش اسلام شناسی داعشی هم چنان ادامه خواهد داشت.
نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.